عطار (غزلیات)/تا عشق تو را به جان ربودم
ظاهر
تا عشق تو را به جان ربودم | بی درد تو یک نفس نبودم | |||||
از روز ازل هنوز مستم | وز شوق الست در سجودم | |||||
گفتی که جمال خود نمایم | این خود ز کمال تو شنودم | |||||
در آتش هجر انتظارم | میسازم و سوخت این وجودم | |||||
بی لطف تو بوی خوش ندارم | گر جمله گلاب و مشک و عودم | |||||
از بوی جگر که میگدازم | بر اوج فلک رسید دودم | |||||
مفتاح هدایتم تو دادی | آنگه در اهلیت گشودم | |||||
در عشق تو یافتم سعادت | صد باره درون خود زدودم | |||||
نامم ز تو زان شده است عطار | کز حسن تو عارفی نمودم |