عطار (غزلیات)/تا عشق تودر میان جان است

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(تا عشق تودر میان جان است)
  تا عشق تودر میان جان است جان بر همه چیز کامران است  
  یارب چه کسی که در دو عالم کس قیمت عشق تو ندانست  
  عشقت به همه جهان دریغ است زان است که از جهان نهان است  
  اندوه تو کوه بی‌قرار است سودای تو بحر بی کران است  
  شادی دل کسی که دایم با درد غم تو شادمان است  
  با تو نفسی نشسته بودم دیری است کم آرزوی آن است  
  گر دست دهد دمی وصالت پیش از اجل آرزوی آن است  
  جانا چو تو از جهان فزونی خود جان ز چه بسته‌ی جهان است  
  بی صبر و قرار جان عطار بر بوی وصال جاودان است