عطار (غزلیات)/تا روی تو قبلهی نظر کردم
ظاهر
تا روی تو قبلهی نظر کردم | از کوی تو کعبهی دگر کردم | |||||
تا روی به کعبهی تو آوردم | صد گونه سجود معتبر کردم | |||||
سرگشته شدم که گرد آن کعبه | هر لحظه طواف بیشتر کردم | |||||
روزی نه به اختیار میرفتم | در دفتر عشق تو نظر کردم | |||||
گویی که هزار سال میخواندم | تا جمله به یک نفس زبر کردم | |||||
چون جان و جهان خود تو را دیدم | جان دادم و از جهان گذر کردم | |||||
زآن روز که پردهی تو جان دیدم | سوراخ به جان خویش در کردم | |||||
بر روزن دل مقیم بنشستم | جان پیش تو بر میان کمر کردم | |||||
چون اصل همه جمال تو دیدم | ترک بد و نیک و خیر و شر کردم | |||||
آنگه که دلم چو آفتابی شد | در خود همه چون فلک سفر کردم | |||||
افسانهی دولت تو میگفتند | من سوختهسر ز خاک بر کردم | |||||
چون نعرهزنان به میکده رفتم | هم رقصکنان ز پای سر کردم | |||||
چون بوی شراب عشق بشنودم | خود را ز دو کون بی خبر کردم | |||||
عطار شکسته را همی هر دم | از عشق رخت درست تر کردم |