عطار (غزلیات)/تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم
ظاهر
تا جمال تو بدیدم مست و مدهوش آمدم | عاشق لعل شکربارش گهر پوش آمدم | |||||
نامهی عشقت بخواندم عاشق دردت شدم | حلقهی زلفت بدیدم حلقه در گوش آمدم | |||||
سرخ رو از چشم بودم پیش ازین از خون دل | زردرو از سبزهی آن چشمهی نوش آمدم | |||||
شغبهی آن شکرستان شکربار ار شدم | فتنهی آن سنبلستان بناگوش آمدم | |||||
خواب خرگوشم بسی دادی ندانستم ولیک | هم به آخر در جوال خواب خرگوش آمدم | |||||
کی بگردانم ز تو از هر جفایی روی از آنک | تو جفا کیش آمدی و من وفا کوش آمدم | |||||
عشق تو کاندر میان جان من شد معتکف | کی فراموشش کنم گر من فراموش آمدم | |||||
وصف میکرد از تو عطار اندر آفاق جهان | نک سخن ناگفته حالی گنگ و مدهوش آمدم |