پرش به محتوا

عطار (غزلیات)/تا به عشق تو قدم برداشتیم

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(تا به عشق تو قدم برداشتیم)
  تا به عشق تو قدم برداشتیم عقل را سر چون قلم برداشتیم  
  چون دم ما سخت گیرا شد به عشق پرده‌ی هستی به دم برداشتیم  
  در جهان جان حقیقت‌بین شدیم وز جهان تن قدم برداشتیم  
  چون درآمد عشق و جان را مست کرد ما به مستی جام جم برداشتیم  
  بر جمال ساقی جان زان شراب شادی افزودیم و غم برداشتیم  
  پس دل خود همچو مستان خراب از وجود و از عدم برداشتیم  
  در خرابی همچو عطار از کمال گنج راحت بی الم برداشتیم