عطار (غزلیات)/بی رخت در جهان نظر چکنم
ظاهر
بی رخت در جهان نظر چکنم | بی لبت عالمی شکر چکنم | |||||
رویت ای ترک اگر نخواهم دید | زحمت هندوی بصر چکنم | |||||
چون دریغ آیدم رخت به نظر | رخت آلودهی نظر چکنم | |||||
دو جهان گرچه سخت با خطر است | من خطیری نیم خطر چکنم | |||||
چون سر موی تو به از دو جهان | از سر کوی تو گذر چکنم | |||||
گر عزیز است عمر مختصر است | من بدین عمر مختصر چکنم | |||||
همه عالم جمال و آواز است | چشم کور است و گوش کر چکنم | |||||
چون خبر دادن از تو ممکن نیست | من حیران بی خبر چکنم | |||||
گرچه جان موج میزند از تو | چون زبان نیست کارگر چکنم | |||||
چون ز کاهی بسی ضعیف ترم | دست با کوه در کمر چکنم | |||||
گر کنم صد هزار قرن سجود | هیچ باشد من این قدر چکنم | |||||
گفته بودی که خشک و تر در باز | با لب خشک و چشم تر چکنم | |||||
آتش دل به است بی تو مرا | بی تو با آب بر جگر چکنم | |||||
گفتیم بال و پر زن از طلبم | چون ز هم ریخت بال و پر چکنم | |||||
چون مسافر تویی و من هیچم | من هیچ آخر این سفر چکنم | |||||
چون تو جویندهی خودی بر من | من سرگشته پا و سر چکنم | |||||
چون درونی تو و برون کس نیست | من چو حلقه برون در چکنم | |||||
در درون کش مرا و محرم کن | تا تو باشی همه دگر چکنم | |||||
محو شد درغم تو فرد فرید | فرد باید مرا حشر چکنم |