عطار (غزلیات)/بوی زلف یار آمد یارم اینک میرسد
ظاهر
بوی زلف یار آمد یارم اینک میرسد | جان همی آساید و دلدارم اینک میرسد | |||||
اولین شب صبحدم با یارم اینک میدمد | وآخرین اندیشه و تیمارم اینک میرسد | |||||
در کنار جویباران قامت و رخسار او | سرو سیمین آن گل بی خارم اینک میرسد | |||||
ای بسا غم کو مرا خورد و غمم کس می نخورد | چون نباشم شاد چون غمخوارم اینک میرسد | |||||
مدتی تا بودم اندر آرزوی یک نظر | لاجرم چندین نظر در کارم اینک میرسد | |||||
دین و دنیا و دل و جان و جهان و مال و ملک | آنچه هست از اندک و بسیارم اینک میرسد | |||||
روی تو ماه است و مه اندر سفر گردد مدام | همچو ماه از مشرق ره یارم اینک میرسد | |||||
بزم شادی از برای نقل سرمستان عشق | پسته و عناب شکر بارم اینک میرسد | |||||
من به استقبال او جان بر کف از بهر نثار | یار میگوید کنون عطارم اینک میرسد |