عطار (غزلیات)/بندگی چیست به فرمان رفتن
ظاهر
بندگی چیست به فرمان رفتن | پیش امر از بن دندان رفتن | |||||
همه دشواری تو از طمع است | ترک خود گفتن و آسان رفتن | |||||
سر فدا کردن و سامان جستن | وانگهی بی سر و سامان رفتن | |||||
قابل امر شدن همچون گوی | پس به یک ضربه به پایان رفتن | |||||
از گرانباری خود ترسیدن | پس سبکبار به پیشان رفتن | |||||
در پی شمع شریعت شب و روز | همچو پروانه به پیمان رفتن | |||||
آبرو باش تو در جوی طریق | تا توانی تو بیابان رفتن | |||||
برگ ره ساز که بی برگ رهی | در چنین بادیه نتوان رفتن | |||||
گر تو دنیا همه زندان دیدی | فرخت باد ز زندان رفتن | |||||
ور ندانی تو بجز دنیا هیچ | مرده باید به فراوان رفتن | |||||
تا کی از خواب درآموز آخر | یک شب از گنبد گردان رفتن | |||||
قرنها شد که نمیآسایند | از تو شب خفتن وزیشان رفتن | |||||
عاشقان راست مسلم نه تو را | در ره دوست به مژگان رفتن | |||||
سر فدا کردن و چون عیاران | جان به کف بر در جانان رفتن | |||||
ترک عطار به گفتن کلی | پس درین بادیه ترسان رفتن |