عطار (غزلیات)/بس نادره جهانی ای جان و زندگانی
ظاهر
بس نادره جهانی ای جان و زندگانی | جان و دلم نماند گر تو چنین بمانی | |||||
شاهی خوب رویان ختم است بر تو اکنون | بستان خراج خوبی در ملک کامرانی | |||||
از چشم نیم مستت پر فتنه شد جهانی | آخر بدین شگرفی چه فتنهی جهانی | |||||
نه گفتهای کزین پس فتنه نخواهم انگیخت | پس طره نیز مفشان گر فتنه مینشانی | |||||
تا دید آب حیوان لعل چو آتش تو | شد از جهان به یکسو از شرم در نهانی | |||||
چون هر نفس لب تو جانی دگر ببخشد | کس ننگرد به عمری در آب زندگانی | |||||
هرچند جان شیرین بردی به تلخی از من | تلخیم کرد لیکن شیرین ترم ز جانی | |||||
چون جان شوربختم شیرینی از تو دارد | شاید اگر به تلخی جانم به لب رسانی | |||||
عطار از غم تو زحمت کشید عمری | گر بر من ستمکش رحمت کنی توانی |