عطار (غزلیات)/برق عشق از آتش و از خون جهد
ظاهر
برق عشق از آتش و از خون جهد | چون به جان و دل رسد بیچون جهد | |||||
دل کسی دارد که در جانش ز عشق | هر زمانی برق دیگرگون جهد | |||||
کشتیم بر آب دریا هست و من | منتظر تا باد دریا چون جهد | |||||
گر نباشد باد سخت از پیش و پس | بو که این کشتیم با هامون جهد | |||||
کشتیی هرگز ازین دریای ژرف | هیچکس را جست تا اکنون جهد | |||||
کی بود آخر که بادی در رسد | در خم آن طرهی میگون جهد | |||||
بوی زلف او به جان ما رسد | دل ز دست صد بلا بیرون جهد | |||||
خون عشقش هر شبی زان میخورم | تا رگم در عشق روزافزون جهد | |||||
چون رگ عشق تو دارم خون بیار | تا درآشامم که از رگ خون جهد | |||||
گر کند عطار از زلفش رسن | از میان چنبر گردون جهد |