عطار (غزلیات)/با خط سرسبز بیرون آمدی

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(با خط سرسبز بیرون آمدی)
  با خط سرسبز بیرون آمدی آفت دلهای پرخون آمدی  
  تا خط آوردی به خون عاشقان چست از بهر شبیخون آمدی  
  در درون دل درآیی یک زمان شبروی را چونکه بیرون آمدی  
  چون کمین گیرم که بر خورشید و ماه در کمال حسن افزون آمدی  
  دوش در جوش آمدم در نیم شب در برم با جام گلگون آمدی  
  در گرفتی شمع و در دادی شراب راستی را چست موزون آمدی  
  سرو بودی کز چمن برخاستی ماه بودی تو ز گردون آمدی  
  کس نداند کور بادا چشم بد کان زمان در چشم ما چون آمدی  
  در میان حلقه با زنجیر زلف در خور عطار مجنون آمدی