عطار (غزلیات)/بار دیگر روی زیبایی ببین

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(بار دیگر روی زیبایی ببین)
  بار دیگر روی زیبایی ببین عقل و جان را تازه سودایی ببین  
  از غم آن پیچ زلف بیقرار زاهدان را ناشکیبایی ببین  
  در جمالش هر که را آن چشم هست تا ابد در خود تمنایی ببین  
  در میان اهل دل هر ساعتش غارتی نو تازه غوغایی ببین  
  عاشقان را نقد عشق او نگر فارغ از امروز و فردایی ببین  
  بر سر میدان رسوایی عشق عالمی را همچو شیدایی ببین  
  در بیابان‌های بی پایان او هر زمانی شیب و بالایی ببین  
  گر ندیدی دل به زیر بار عشق شبنمی در زیر دریایی ببین  
  گاه جان را در تک و پویی نگر گاه دل را در تمنایی ببین  
  تا که سودای وصالش می‌پزم بر منش هر لحظه صفرایی ببین  
  گفتمش جانا دل عطار کو گفت خود گم کرده‌ای جایی ببین