عطار (غزلیات)/ای یک کرشمه تو غارتگر جهانی
ظاهر
ای یک کرشمه تو غارتگر جهانی | دشنام تو خریده ارزان خران به جانی | |||||
آشفتهی رخ تو هرجا که ماهرویی | دلداهی لب تو هر جا که دلستانی | |||||
گر از دهان تنگت بوسی به من فرستی | جانهای تنگ بسته برهم نهم جهانی | |||||
تو خود دهان نداری چون بوسه خواهم از تو | هرگز برون نگنجد بوس از چنین دهانی | |||||
چون تو میان نداری من با کنار رفتم | چون دست درکش آرد کس با چنان میانی | |||||
تو یوسفی و هر دم زلف تو از نسیمی | کرده روان به کنعان از مشک کاروانی | |||||
دیری است تا دل من از درد توست سوزان | آخر دلت نسوزد بر درد من زمانی | |||||
گفتی بخواه چیزی کان سودمندت آید | کز سود کردن تو نبود مرا زیانی | |||||
وقت بهار خواهم در نور شمع رویت | من کرده در رخ تو هر لحظه گلفشانی | |||||
عطار اگرت بیند یک شب چنان که گفتم | صد جان تازه یابد آنگاه هر زمانی |