عطار (غزلیات)/ای کاش درد عشقت درمانپذیر بودی
ظاهر
ای کاش درد عشقت درمانپذیر بودی | یا از تو جان و دل را یکدم گزیر بودی | |||||
در آرزوی رویت چندین غمم نبودی | گر در همه جهانت مثل و نظیر بودی | |||||
میخواستم که جان را بر روی تو فشانم | ور بر فشاندمی جان چیزی حقیر بودی | |||||
عشقت مرا نکشتی گر یکدمی وصالت | یا پایمرد گشتی یا دستگیر بودی | |||||
کی پای دل به سختی در قیر باز ماندی | گر نی به گرد ماهت زلف چو قیر بودی | |||||
زان می که خورد حلاج گر هر کسی بخوردی | بر دار صد هزاران برنا و پیر بودی | |||||
گفتی که با تو روزی وصلی به هم برآرم | این وعده بس خوشستی گر دلپذیر بودی | |||||
گر شاد کردیی تو عطار را به وصلت | نه جان نژند گشتی نه دل اسیر بودی |