عطار (غزلیات)/ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده
ظاهر
ای پای دل ز عشق تو در گل بمانده | از دیده دور گشته و در دل بمانده | |||||
جانا عجب بماندهام از خود که روز و شب | تو با منی و من ز تو غافل بمانده | |||||
کاری است پر عجایب و پوشیده کار تو | باری است اوفتاده و مشکل بمانده | |||||
دری نهفتهای تو به دریای عشق در | ما از نهیب موج به ساحل بمانده | |||||
جانها ز یک شراب الست تو تا به حشر | مست اوفتاده بر سر و در گل بمانده | |||||
از یک شراب عشق تو بر لوح جان ما | نه نقش حق نه صورت باطل بمانده | |||||
مردان پاکرو ز درازی راه تو | بی زاد و توشه بر سر منزل بمانده | |||||
سرگشتکان کوی تو را در عتاب تو | واحسرتا ز عشق تو حاصل بمانده | |||||
خاک سگان کوی تو عطار تا ابد | در شرح راه عشق تو مقبل بمانده |