عطار (غزلیات)/ای مشک خطا خط سیاهت
ظاهر
ای مشک خطا خط سیاهت | خورشید درم خرید ماهت | |||||
هرگز به خطا خطی نیفتاد | سر سبزتر از خط سیاهت | |||||
در عالم حسن پادشاهی | جان همه عاشقان سپاهت | |||||
چون بنده شدند پادشاهانت | مینتوان خواند پادشاهت | |||||
گردان گردان سپهر سرکش | جویان جویان ز دیر گاهت | |||||
بر خاک از آن فتاد خورشید | تا ذره بود ز خاک راهت | |||||
چون چین قبا به هم درافتند | عشاق چو کژ نهی کلاهت | |||||
در عشق تو زهد چون توان کرد | چون کس نرسد به یک گناهت | |||||
بس آه که عاشقانت کردند | دل نرم نشد ز هیچ آهت | |||||
هرگز نرسد ور آن همه آه | درهم بندی به بارگاهت | |||||
آن دم که ز پرده رخ نمایی | صد فتنه نشسته در پناهت | |||||
وانگه که ز لب شکر گشایی | صد خوزستان زکات خواهت | |||||
گر تو شکری دهی به عطار | این صدقه فتد به جایگاهت |