عطار (غزلیات)/ای لب گلگونت جام خسروی
ظاهر
ای لب گلگونت جام خسروی | پیشهی شبرنگ زلفت شبروی | |||||
پهلوی خورشید مشکآلود کرد | خط تو یعنی که هستم پهلوی | |||||
مردم چشمت بدان خردی که هست | میببندد دست چرخ از جادوی | |||||
کی توان گفت از دهان تو سخن | زانکه صورت نیست آن جز معنوی | |||||
گاه همچون آفتابی از جمال | گاه همچون ماه از بس نیکوی | |||||
من ندانم کافتابی یا مهی | کژ چه گویم راست به از هر دوی | |||||
عاشقان را جامه میگردد قبا | تو کله بنهاده کژ خوش میروی | |||||
گفته بودی آنکه دل برد از تو کیست | من ندارم زهره تا گویم توی | |||||
ور بگویم من که تو بردی دلم | دل به من ندهی و هرگز نشنوی | |||||
دل ندارم زان ضعیفم همچو موی | تو دلم ده تا شود کارم قوی | |||||
من که تخم نیکوی کشتم مدام | بر نخوردم از تو الا بدخوی | |||||
تو که با من تخم کین کاری همه | درو نبود کانچه کاری بدروی | |||||
در سخن عطار اگر معجز نمود | تو به اعجاز سخن مینگروی |