عطار (غزلیات)/ای عشق تو کیمیای اسرار
ظاهر
ای عشق تو کیمیای اسرار | سیمرغ هوای تو جگرخوار | |||||
سودای تو بحر آتشین موج | اندوه تو ابر تند خونبار | |||||
در پرتو آفتاب رویت | خورشید سپهر ذره کردار | |||||
یک موی ز زلف کافر تو | غارتگر صد هزار دیندار | |||||
چون زلف به ناز برفشانی | صد خرقه بدل شود به زنار | |||||
آنجا که سخن رود ز زلفت | چه کفر و چه دین چه تخت و چه دار | |||||
تا بنشستی به دلربایی | برخاست قیامتی به یکبار | |||||
آن شد که ز وصل تو زدم لاف | اکنون من و پشت دست و دیوار | |||||
در عشق تو کار خویش هر روز | از سر گیرم زهی سر و کار | |||||
دستی بر نه که دور از تو | چون باد ز دست رفت عطار |