عطار (غزلیات)/ای عشق تو قبلهی قبولم
ظاهر
ای عشق تو قبلهی قبولم | کرده غم تو ز جان ملولم | |||||
خورشید رخت بتافت یک روز | تا کرد چو ذرهی عجولم | |||||
میتافت پیاپی و دمادم | تا خواست فکند در حلولم | |||||
چون نیک نگاه کردم آن روز | بنمود جمال در افولم | |||||
میگفت به صد زبان که از من | بگریز که من نه از اصولم | |||||
کافر گردی علی الحقیقه | در حال اگر کنی قبولم | |||||
اکنون من بی قرار از آن روز | دل شیفتهتر ز بوهلولم | |||||
در گرد تو کی رسم که پیوست | در صحبت خود ندیم غولم | |||||
آنجا که بزرگی تو باشد | من خفته کدام بوالفضولم | |||||
ای کاش که بعد ازین همه عمر | ممکن بودی دمی وصولم | |||||
چه جای حلولیان طاغی است | زین پس من و سنت رسولم | |||||
عطار به ترک جان بگوید | گر شرح دهی چنین فصولم |