عطار (غزلیات)/ای عشق تو با وجود هم تنگ
ظاهر
ای عشق تو با وجود هم تنگ | در راه تو کفر و دین به یک رنگ | |||||
بی روی تو کعبهها خرابات | بی نام تو نامها همه ننگ | |||||
در عشق تو هر که نیست قلاش | دور است به صد هزار فرسنگ | |||||
قلاشان را درین ولایت | از دار همی کنند آونگ | |||||
عشقت به ترازوی قیامت | دو کون نسخت نیم جو سنگ | |||||
قرابهی ننگ و شیشهی نام | افتاد و شکست بر سر سنگ | |||||
زنار مغانه بر میان بند | وانگه به کلیسیا کن آهنگ | |||||
مردانه درآی کاندرین راه | نه بوی همی خرند و نه رنگ | |||||
راهی است دراز و عمر کوتاه | باری است گران و مرکبی لنگ | |||||
کلی ز سر وجود برخیز | افتاده مباش بر در تنگ | |||||
میدان به یقین که در دو عالم | در راه تو نیست جز تو خرسنگ | |||||
برخیز ز راه خود چو عطار | تا بازرهی ز صلح و از جنگ |