عطار (غزلیات)/ای شیوهی تو کرشمه و ناز
ظاهر
ای شیوهی تو کرشمه و ناز | تا چند کنی کرشمه آغاز | |||||
بستی در دیده از جهانم | بر روی تو دیده کی کنم باز | |||||
ای جان تو در اشتیاق میسوز | وی دیده در انتظار میساز | |||||
تا روز وصال در شب هجر | بر آتش غم چو شمع بگداز | |||||
در باز به عشق هرچه داری | در صف مقامران جانباز | |||||
پیمانهی هر دو کون درکش | یعنی که دو کون را برانداز | |||||
ای باز چو صید کون کردی | بازآی به دست شه چو شهباز | |||||
ای نوپر آشیان علوی | بر پر سوی آشیانه شو باز | |||||
گردون خرفی است بس زبون گیر | گیتی زنکی است بس فسون ساز | |||||
بر مرکب روح گرد راکب | زین بادیه تازیان برون تاز | |||||
چون غمزده قصهی غم خویش | با غمزه مگو که هست غماز | |||||
در مجلس کم زنان قدح نوش | در خلوت عاشقان طرب ساز | |||||
مقراض اجل گرت برد سر | چون شمع سر آور از دم گاز | |||||
خون خوار زمین گرت خورد خون | مانند نبات شو سرافراز | |||||
چون جوهر فرد باش یعنی | از خلق زمانه باش ممتاز | |||||
تا کی چون مقلدان غافل | تا چند چو غافلان پر آز | |||||
تا جان ندهی تو همچو عطار | بیرون مده از درون دل راز |