عطار (غزلیات)/ای شکر خوشهچین گفتارت
ظاهر
ای شکر خوشهچین گفتارت | سرو آزاد کرد رفتارت | |||||
بس که طوطی جان بزد پر و بال | ز اشتیاق لب شکر بارت | |||||
خار در پای گل شکست هزار | ز آرزوی رخ چو گلنارت | |||||
هر شبی با هزار دیده سپهر | مانده در انتظار دیدارت | |||||
لعل از جان بشسته دست به خون | شده مبهوت جزع خونخوارت | |||||
نرگس تر که ساقی چمن است | حلقه در گوش چشم مکارت | |||||
هرکه را از هزار گونه جفا | دل ببردی بهجان گرفتارت | |||||
بحر از آن جوش میزند لب خشک | که بدیدست در شهوارت | |||||
آسمان میکند زمین بوست | زانکه سرگشته گشت در کارت | |||||
گشت دندان عاشقان همه کند | زانکه بس تیز گشت بازارت | |||||
بر دل و جان من جهان مفروش | که به جان و دلم خریدارت | |||||
بر بناگوش توست حلقهی زلف | حلقه در گوش کرده عطارت |