عطار (غزلیات)/ای زلف تو شبی خوش وانگه به روز حاصل
ظاهر
ای زلف تو شبی خوش وانگه به روز حاصل | خورشید را ز رشکت صد گونه سوز حاصل | |||||
هر تابش مهت را مهری هزار در سر | هر تیر ترکشت را صد کینه توز حاصل | |||||
ماهی در درجت هر یک چو روز روشن | ماهی که دید او را سی و دو روز حاصل | |||||
روی تو بود روزی خطت گرفت نیمی | ملکی ز خطت آمد در نیمروز حاصل | |||||
ملکی که هیچ سلطان حاصل ندید خود را | کردی به چشم زخمی تو دلفروز حاصل | |||||
وان راستی که کس را هرگز نشد مسلم | زلف تو کرده آن را پیوسته کو ز حاصل | |||||
پرده دریدن تو پیوند کی پذیرد | عطار را گر آید صد پرده دوز حاصل |