عطار (غزلیات)/ای روی تو فتنهی جهانی
ظاهر
ای روی تو فتنهی جهانی | مبهوت تو هر کجا که جانی | |||||
کرده سر زلف پر فریبت | از هر سر مویم امتحانی | |||||
در چشم زدی ز دست بر هم | چشمت به کرشمهای جهانی | |||||
ابروی تو رستها چو تیراست | بر زه که کند چنان کمانی | |||||
طراری را طراوتی نیست | با طرهی چون تو دلستانی | |||||
ندهد مه و مهر نور هرگز | بی عارض چون تو مهربانی | |||||
در دل بردن به خوبی تو | هرگز ندهد کسی نشانی | |||||
خورشید رخ تو را کند ذکر | هر ذره اگر شود زبانی | |||||
تا من سگ تو شدم نماندست | از قالب من جز استخوانی | |||||
من خاک توام مرا چنین خوار | در خون مفکن به هر زمانی | |||||
در عشق تو چستتر ز عطار | مرغی نپرد ز آشیانی |