عطار (غزلیات)/ای روی تو شمع تاج داران
ظاهر
ای روی تو شمع تاج داران | زلف تو طلسم بیقراران | |||||
اعجوبهی زلف خرده کارت | اغلوطهی ده بزرگواران | |||||
از عکس جمال جان فزایت | خورشید و قمر ز شرمساران | |||||
در پیش رخت پیاده گشته | از بهر سجود شهسواران | |||||
چون تو به کمال رخ نمایی | ناقص گردند اختیاران | |||||
یک ذره غم تو خوشتر آید | از نقد حضور غمگساران | |||||
بیکاره بماندهاند جمله | در شیوهی تو شگرف کاران | |||||
در راه تو نام و ننگ بازند | از ننگ وجود نامداران | |||||
از نرگس توست نیست از می | مخموری چشم پر خماران | |||||
گر جان به طلسم زلف بردی | بر جان نکنند تیرباران | |||||
تو دشمن جان دوستانی | با تو چه کنند دوستداران | |||||
اندک سوی من نگر اگرچه | بسیار شدند خواستاران | |||||
تا چند ز گوهر وصالت | نومید شوند امیدواران | |||||
در ده می صاف وصل یکبار | تا باز رهند دردخواران | |||||
عطار ز یک گل وصالت | بلبل گردد به نوبهاران |