عطار (غزلیات)/ای روی تو شمع بتپرستان
ظاهر
ای روی تو شمع بتپرستان | یاقوت تو قوت تنگدستان | |||||
زلف تو و صد هزار حلقه | چشم تو و صد هزار دستان | |||||
خورشید نهاده چشم بر در | تا تو به درآیی از شبستان | |||||
گردون به هزار چشم هر شب | واله شده در تو همچو مستان | |||||
آنچ از رخ تو رود در اسلام | هرگز نرود به کافرستان | |||||
پیران ره حروف زلفت | ابجد خوانان این دبستان | |||||
در عشق تو نیستان که هستند | هستند نه نیستان نه هستان | |||||
ممکن نبود به لطف تو خلق | از دینداران و بتپرستان | |||||
گوی تو که آب خضر بوده است | هر شیر که خوردهای ز پستان | |||||
ای بر شده بس بلند آخر | به زین نگرید سوی بستان | |||||
گلگون جمال در جهان تاز | وز عمر رونده داد بستان | |||||
کین گلبن نوبهار عمرت | درهم ریزد به یک زمستان | |||||
مشغول مشو به گل که ماراست | پنهان ز تو خفته در گلستان | |||||
زخمی زندت به چشم زخمی | گورستانت کند ز بستان | |||||
تو گلبن گلستان حسنی | عطار تورا هزاردستان |