عطار (غزلیات)/ای راه تو بحر بی کرانه
ظاهر
ای راه تو بحر بی کرانه | عشق تو ندیم جاودانه | |||||
از عشق تو صد هزار آتش | در سینه همی زند زبانه | |||||
گر بنماید زبانهای روی | برهم سوزد همه زمانه | |||||
دو کون به هیچ باز آمد | زین گونه که عشق کرد خانه | |||||
مرغ دل ما ز عشق تو ساخت | بیرون دو کون آشیانه | |||||
مرغی که چنین شگرف افتاد | خون میگرید ز شوق دانه | |||||
گفتم دل پر غم من آخر | گردد به وصال شادمانه | |||||
در عشق تو چون قدم توان زد | پیش قدمی صد آستانه | |||||
فیالجمله چه گویم و چه جویم | جمله تویی و دگر بهانه | |||||
مقصود تویی و جز تو هیچ است | این است سخن دگر فسانه | |||||
عطار چو بی نشان شد از تو | او را بنشان ازین نشانه |