عطار (غزلیات)/ای دو عالم یک فروغ از روی تو
ظاهر
ای دو عالم یک فروغ از روی تو | هشت جنت خاکبوس کوی تو | |||||
هر دو عالم را درین چاه حدوث | تا ابد حبلالمتین یک موی تو | |||||
هر دو عالم گرچه عالی اوفتاد | یک سر موی است پیش روی تو | |||||
در رهت تا حشر دو سرگشتهاند | روز رومی و شب هندوی تو | |||||
بس که بر پهلو بگردید آفتاب | تا شود یک ذره همزانوی تو | |||||
پس برفت و دید و روی آن ندید | کو نهد از بیم گامی سوی تو | |||||
آفتاب آخر چه سنجد چون دو کون | ذره است آنجا که آید روی تو | |||||
چون شکستی چرخ گردان را کمان | کی تواند گشت همبازوی تو | |||||
جان خود از اندیشهی تو محو گشت | چون شود اندیشه همپهلوی تو | |||||
حقهی گردون چرا پر لولوی است | از فروغ حقهی للی تو | |||||
صد هزاران جادوان را صف شکست | یک مژه از نرگس جادوی تو | |||||
همچو ابروی تواش چشمی رسید | چشم هر که افتاد بر ابروی تو | |||||
شعر بس نیکو از آن گوید فرید | کو بسوخت از روی بس نیکوی تو |