عطار (غزلیات)/ای دو عالم پرتوی از روی تو
ظاهر
ای دو عالم پرتوی از روی تو | جنت الفردوس خاک کوی تو | |||||
صد جهان پر عاشق سرگشته را | هیچ وجهی نیست الا روی تو | |||||
صد هزارن قصه دارم دردناک | دور از روی تو با هر موی تو | |||||
کور باید گشت از دید دو کون | تا توان کردن نگاهی سوی تو | |||||
یافت هندوخان لقب بر خوان چرخ | ترک گردون تا که شد هندوی تو | |||||
پشت صد صد پهلوان میبشکند | تیر یک یک غمزهی جادوی تو | |||||
دی مرا خواندی به تیر غمزه پیش | تا کمان بر زه کنم ز ابروی تو | |||||
خود سپر بفکندم و بگریختم | کان کمان هم هست بر بازوی تو | |||||
نه ز تو بگریختم از بیم سنگ | زانکه دیدم سنگ در پهلوی تو | |||||
شد زبان در وصف تو عطار را | درفشان چون حلقهی للی تو |