عطار (غزلیات)/ای دل مبتلای من شیفتهی هوای تو
ظاهر
ای دل مبتلای من شیفتهی هوای تو | دیده دلم بسی بلا آن همه از برای تو | |||||
رای مرا به یک زمان جمله برای خود مران | چون ز برای خود کنم چند کشم بلای تو | |||||
نی ز برای تو به جان بار بلای تو کشم | عشق تو و بلای جان، جان من و وفای تو | |||||
باد جهان بی وفا دشمن من ز جان و دل | گر نکنم ز دوستی از دل و جان هوای تو | |||||
پره ز روی برفکن زانکه بماند تا ابد | جملهی جان عاشقان مست می لقای تو | |||||
جان و دلی است بنده را بر تو فشانم اینکه هست | نی که محقری است خود کی بود این سزای تو | |||||
چشم من از گریستن تیره شدی اگر مرا | گاه و بهگاه نیستی سرمه ز خاک پای تو | |||||
گر ببری به دلبری از سر زلف جان من | زنده شوم به یک نفس از لب جانفزای تو | |||||
هست ز مال این جهان نقد فرید نیم جان | می نپذیری این ازو پس چه کند برای تو |