عطار (غزلیات)/ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده
ظاهر
ای درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده | وی روز من بی روی تو همچون شب تار آمده | |||||
ای مه غلام روی تو گشته زحل هندوی تو | وی خور ز عکس روی تو چون ذره در کار آمده | |||||
ای در سرم سودای تو جان و دلم شیدای تو | گردون به زیر پای تو چون خاک ره خوار آمده | |||||
جان بنده شد رای تورا روی دلآرای تو را | خاک کف پای تو را چشمم به دیدار آمده | |||||
چون بر بساط دلبری شطرنج عشقم میبری | گشتم ز جان و دل بری ای یار عیار آمده | |||||
تا نرد عشقت باختم شش را ز یک نشناختم | چون جان و دل درباختم هستم به زنهار آمده | |||||
ای جزع تو شکر فروش ای لعل تو گوهر فروش | ای زلف تو عنبر فروش از پیش عطار آمده |