عطار (غزلیات)/ای تو را با هر دلی کاری دگر
ظاهر
ای تو را با هر دلی کاری دگر | در پس هر پرده غمخواری دگر | |||||
چون بسی کار است با هر کس تورا | هر کسی را هست پنداری دگر | |||||
لاجرم هرکس چنان داند که نیست | با کست بیرون ازو کاری دگر | |||||
چون جمالت صد هزاران روی داشت | بود در هر ذره دیداری دگر | |||||
لاجرم هر ذره را بنمودهای | از جمال خویش رخساری دگر | |||||
تا نماند هیچ ذره بی نصیب | دادهای هر ذره را یاری دگر | |||||
لاجرم دادی تو یک یک ذره را | در درون پرده بازاری دگر | |||||
چون یک است اصل این عدد از بهر آنست | تا بود هر دم گرفتاری دگر | |||||
ای دل سرگشته تا کی باشدت | هر زمانی درد و تیماری دگر | |||||
کی رسد از دین سر مویی به تو | زیر هر موییت زناری دگر | |||||
خیز و ایمان آر و زنارت ببر | توبه کن مردانه یکباری دگر | |||||
دل منه بر هیچ چون عطار هیچ | تا کیت هر لحظه دلداری دگر |