عطار (غزلیات)/ای بی نشان محض نشان از که جویمت
ظاهر
ای بی نشان محض نشان از که جویمت | گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت؟ | |||||
تو گم نهای و گمشدهی تو منم ولیک | نایافت یافت مینتوان از که جویمت؟ | |||||
دل در فنای وحدت و جان در بقای صرف | من گمشده درین دو میان از که جویمت؟ | |||||
پیدا بسی بجستمت اما نیافتم | اکنون مرا بگو که نهان از که جویمت؟ | |||||
چون در رهت یقین و گمانی همی رود | ای برتر از یقین و گمان از که جویمت؟ | |||||
در بحر بی نهایت عشقت چو قطرهای | گم شد نشان مه به نشان از که جویمت؟ | |||||
تا بود که بویی از تو بیابد دلم چو جان | بیرون شد از زمان و مکان از که جویمت؟ | |||||
در جست و جوی تو دلم از پرده اوفتاد | ای در درون پردهی جان از که جویمت؟ | |||||
عطار اگرچه یافت به عین یقین تورا | ای بس عیان به عین عیان از که جویمت؟ |