عطار (غزلیات)/ای به روی تو عالمی نگران
ظاهر
ای به روی تو عالمی نگران | نیست عشق تو کار بیخبران | |||||
بی نظیری چو عقل و بی همتا | ناگزیری چو جان و ناگذران | |||||
گوهری را که کس نداند قدر | کی بدانند قدر مختصران | |||||
مرد عشق تو هم تویی که تویی | دایما در جمال خود نگران | |||||
چون دویی راه نیست در ره تو | جز یکی نیست دیده دیدهوران | |||||
پرده بردار و بیش ازین آخر | پردهی عاشقان خود مدران | |||||
هرچه صد سال گرد آوردند | با تو در باختند پاکبران | |||||
پاکبازان چو ماندهاند از تو | پس چه سنجند هیچ این دگران | |||||
دل عطار مرغ دانهی توست | باشه در مرغ خویشتن مپران |