عطار (غزلیات)/ای به خود زنده مرده باید شد
ظاهر
ای به خود زنده مرده باید شد | چون بزرگان به خرده باید شد | |||||
پیش از آن کت به قهر جان خواهند | جان به جانان سپرده باید شد | |||||
تا نمیری به گرد او نرسی | پیش معشوق مرده باید شد | |||||
نخرد نقشت او نه نیک و نه بد | همه دیوان سترده باید شد | |||||
مشمر گام گام همچو زنان | منزل ناشمرده باید شد | |||||
زود شو محو تا تمام شوی | که تو را رنج برده باید شد | |||||
ره به آهستگی چو شمع برو | زانکه این ره سپرده باید شد | |||||
همچو عطار اگر نخواهی ماند | نرد کونین برده باید شد |