عطار (غزلیات)/این چه سوداست کز تو در سر ماست
ظاهر
این چه سوداست کز تو در سر ماست | وین چه غوغاست کز تو در بر ماست | |||||
از تو در ما فتاده شور و شری | این همه شور و شر نه در خور ماست | |||||
تا تو کردی به سوی ما نظری | ملک هر دو جهان مسخر ماست | |||||
پاکباز آمدیم از دو جهان | کاتشت در میان جوهر ماست | |||||
آتشی کز تو در نهاد دل است | تا ابد رهنمای و رهبر ماست | |||||
دیدهای کو که روی تو بیند | دیده تیره است و یار در بر ماست | |||||
ما درین ره حجاب خویشتنیم | ورنه روی تو در برابر ماست | |||||
تا که عطار عاشق غم توست | دل اصحاب ذوق غمخور ماست |