عطار (غزلیات)/این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
ظاهر
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم | گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم | |||||
بلعجب دردی است درد عشق جانان کاندرو | دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم | |||||
چند گویی توبه آن از عشق و زین ره باز گرد | چون توانم توبه چون این کار از جان میکنم | |||||
از میان جان نگیرد عشق او هرگز کنار | کز میان جان هوای روی جانان میکنم | |||||
این عجایب بین که نگذارند در گلخن مرا | وانگهی من عزم خلوتگاه سلطان میکنم | |||||
عشق توتاوان است بر من چون نیم در خورد تو | مرد عشق خود تویی پس من چه تاوان میکنم | |||||
چون دل و جانم به کلی راز عشق تو گرفت | من چرا این راز را از خلق پنهان میکنم | |||||
نی خطا گفتم تو و من کی بود در راه عشق | جملهی عالم تویی بر خویش آسان میکنم | |||||
تا گهرهای حقیقت فاش کردم در جهان | با دل عطار دلتنگی فراوان میکنم |