عطار (غزلیات)/اگر خورشید خواهی سایه بگذار

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(اگر خورشید خواهی سایه بگذار)
  اگر خورشید خواهی سایه بگذار چو مادر هست شیر دایه بگذار  
  چو با خورشید هم‌تک می‌توان شد ز پس در تک زدن چون سایه بگذار  
  چو همسایه است با جان تو جانان بده جان و حق همسایه بگذار  
  تو را سرمایه‌ی هستی بلایی است زیانت سود کن سرمایه بگذار  
  چو مردان جوشن و شمشیر برگیر نه‌ای آخر چو زن پیرایه بگذار  
  فلک طشت است و اختر خایه در طشت خیال علم طشت و خایه بگذار  
  فروتر پایه‌ی تو عرش اعلاست تو برتر رو فروتر پایه بگذار  
  فرید از مایه‌ی هستی جدا شد تو هم مردی شو و این مایه بگذار