عطار (غزلیات)/اگر تو عاشقی معشوق دور است
ظاهر
اگر تو عاشقی معشوق دور است | وگر تو زاهدی مطلوب حور است | |||||
ره عاشق خراب اندر خراب است | ره زاهد غرور اندر غرور است | |||||
دل زاهد همیشه در خیال است | دل عاشق همیشه در حضور است | |||||
نصیب زاهدان اظهار راه است | نصیب عاشقان دایم حضور است | |||||
جهانی کان جهان عاشقان است | جهانی ماورای نار و نور است | |||||
درون عاشقان صحرای عشق است | که آن صحرا نه نزدیک و نه دور است | |||||
در آن صحرا نهاده تخت معشوق | به گرد تخت دایم جشن و سور است | |||||
همه دلها چو گلهای شکفته است | همه جانها چو صفهای طیور است | |||||
سراینده همه مرغان به صد لحن | که در هر لحن صد سور و سرور است | |||||
ازان کم میرسد هرجان بدین جشن | که ره بس دور و جانان بس غیور است | |||||
طریق تو اگر این جشن خواهی | ز جشن عقل و جان و دل عبور است | |||||
اگر آنجا رسی بینی وگرنه | دلت دایم ازین پاسخ نفور است | |||||
خردمندا مکن عطار را عیب | اگر زین شوق جانش ناصبور است |