عطار (غزلیات)/از غمت روز و شب به تنهایی

از ویکی‌نبشته
عطار (غزلیات) از عطار
(از غمت روز و شب به تنهایی)
  از غمت روز و شب به تنهایی مونس عاشقان سودایی  
  عاشقان را ز بیخ و بن برکند آتش عشقت از توانایی  
  عشق با نام و ننگ ناید راست ندهد عشق دست رعنایی  
  عشق را سر برهنه باید کرد بر سر چارسوی رسوایی  
  بس که خفتند عاشقان در خون تا تو از رخ نقاب بگشایی  
  تا ز ما ذره‌ای همی ماند تو ز غیرت جمال ننمایی  
  در حجابیم ما ز هستی خویش ما نهانیم و تو هویدایی  
  هستی ما به پیش هستی تو ذره‌ای هستی است هر جایی  
  هستی ما و هستی تو دویی است راست ناید دویی و یکتایی  
  نیست عطار را درین تک و پوی هیچ راهی بجز شکیبایی