عطار (غزلیات)/از سر زلف دلکشت بوی به ما نمیرسد
ظاهر
از سر زلف دلکشت بوی به ما نمیرسد | بوی کجا به ما رسد چون به صبا نمیرسد | |||||
روز به شب نمیرسد تا ز خیال زلف تو | بر دل من ز چارسو خیل بلا نمیرسد | |||||
بوک دعای من شبی در سر زلف تو رسد | چون من دلشکسته را بیش دعا نمیرسد | |||||
میرسد از دو جزع تو تیر بلا به جان من | گرچه صواب نیست آن هیچ خطا نمیرسد | |||||
در عجبم که دست تو چون به همه جهان رسد | چیست سبب که یک نفس سوی وفا نمیرسد | |||||
خاک توییم لاجرم در ره عشق تو ز ما | گرد برآمد و ز تو بوی به ما نمیرسد | |||||
رحم کن ای مرا چو جان بر دل آنکه در رهت | مینرهد ز درد تو وز تو دوا نمیرسد | |||||
گرچه فرید فرد شد در طلب وصال تو | وصل تو کی بدو رسد چون به سزا نمیرسد |