عطار (عذر آوردن مرغان)/میندانم هیچکس در کون یافت
ظاهر
میندانم هیچکس در کون یافت | دولتی کان سحرهی فرعون یافت | |||||
آن چه دولت بود کایشان یافتند | آن زمان کان قوم ایمان یافتند | |||||
جان جداکردند ازیشان آن نفس | هرگز این دولت نبیند هیچ کس | |||||
یک قدم در دین نهادند آن زمان | پس دگر بیرون نهادند از جهان | |||||
کس ازین آمد شدی بهتر ندید | هیچ شاخی زین نکوتر بر ندید | |||||
دیگری گفتش که ای صاحب نظر | هست همت را درین معنی خبر | |||||
گرچه هستم من به صورت بس ضعیف | در حقیقت همتی دارم شریف | |||||
گر ز طاعت نیست بسیاری مرا | هست عالی همتی باری مرا | |||||
گفت مغناطیس عشاق الست | همت عالیست کشف و هرچ هست | |||||
هر که را شد همت عالی پدید | هر چه جست، آن چیز حالی شد پدید | |||||
هرک را یک ذره همت داد دست | کرد او خورشید را زان ذره پست | |||||
نطفهی ملک جهانها همت است | پر و بال مرغ جانها همت است |