عطار (عذر آوردن مرغان)/رابعه گفتی که ای دانای راز
ظاهر
رابعه گفتی که ای دانای راز | دشمنان را کار دنیا میبساز | |||||
دوستان را آخرت ده بردوام | زانک من زین کار آزادم مدام | |||||
گر ز دنیا و آخرت مفلس شوم | کم غمم گر یک دمت مونس شوم | |||||
بس بود این مفلسی از تو مرا | زانک دایم تو بسی از تو مرا | |||||
گر بسوی هر دو عالم بنگرم | یا بجز تو هیچ خواهم، کافرم | |||||
هرکرا او هست، کل او را بود | هفت دریا زیر پل او را بود | |||||
هرچ بود و هست و خواهد بود نیز | مثل دارد، جز خداوند عزیز | |||||
هرچ را جویی جزو یابی نظیر | اوست دایم بینظیر وناگزیر |