عطار (عذر آوردن مرغان)/خواجهای میگفت در وقت نماز
ظاهر
خواجهای میگفت در وقت نماز | کای خدا رحمت کن و کارم بساز | |||||
آن سخن دیوانهای بشنید ازو | گفت رحمت میبپوشی زود ازو | |||||
تو ز ناز خود نگنجی در جهان | میخرامی از تکبر هر زمان | |||||
منظری سر بر فلک افراشته | چار دیوارش به زر بنگاشته | |||||
ده غلام و ده کنیزک کرده راست | رحمت اینجا کی بود بر پرده راست | |||||
خود تو بنگر تا تو با این جمله کار | جای رحمت داری آخر شرم دار | |||||
گر چو من یک گرده قسمت داریی | آنگهی تو جای رحمت داریی | |||||
تا نگردانی ز ملک و مال روی | یک نفس ننمایدت این حال روی | |||||
روی این ساعت بگردان از همه | تا شوی فارغ چو مردان از همه |