عطار (عذر آوردن مرغان)/حق تعالی گفت قارون زار زار
ظاهر
| حق تعالی گفت قارون زار زار | خواند ای موسی ترا هفتاد بار | |||||
| تو ندادی هیچ باز او را جواب | گر بزاری یک رهم کردی خطاب | |||||
| شاخ شرک از جان او برکندمی | خلعت دین در سرش افکندمی | |||||
| کردی ای موسی به صد دردش هلاک | خاکسارش سر فرودادی به خاک | |||||
| گر تو او را آفریده بودیی | در عذابش آرمیده بودیی | |||||
| آنک بر بیرحمتان رحمت کند | اهل رحمت را ولی نعمت کند | |||||
| هست دریاهای فضلش بیدریغ | در بر آن جرمها یک اشک میغ | |||||
| هرک را باشد چنان بخشایشی | کی تغیر آرد از آلایشی | |||||
| هرک او عیب گنهکاران کند | خویش را از خیل جباران کند | |||||