صائب تبریزی (غزلیات)/هر چه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود
ظاهر
هر چه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود | هر گل تازه که چیدیم، نچیدن به بود | |||||
هر نوایی که شنیدیم ز مرغان چمن | چون رسیدیم به مضمون، نشنیدن به بود | |||||
زان ثمرها که گزیدیم درین باغستان | پشت دست و لب افسوس گزیدن به بود | |||||
دامن هر که کشیدیم درین خارستان | بجز از دامن شبها، نکشیدن به بود | |||||
هر متاعی که خریدیم به اوقات عزیز | بود اگر یوسف مصری، نخریدن به بود | |||||
لذت درد طلب بیشتر از مطلوب است | نارسیدن به مطالب، ز رسیدن به بود | |||||
جهل سررشتهی نظاره ربود از دستم | ور نه عیب و هنر خلق ندیدن به بود | |||||
مانع رحم شد اظهار تحمل صائب | زیر بار غم ایام خمیدن به بود |