صائب تبریزی (غزلیات)/نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند

از ویکی‌نبشته
صائب تبریزی (غزلیات) از صائب تبریزی
(نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند)
  نه گل، نه لاله درین خارزار می‌ماند دویدنی به نسیم بهار می‌ماند  
  مل خنده بود گریه‌ی پشیمانی گلاب تلخ ز گل یادگار می‌ماند  
  مگر شهید به این تیغ کوه شد فرهاد؟ که لاله‌اش به چراغ مزار می‌ماند  
  مه تمام، هلال و هلال شد مه بدر به یک قرار که در روزگار می‌ماند؟  
  چنین که تنگ گرفته است بر صدف دریا چه آب در گهر شاهوار می‌ماند؟  
  ز لاله و گل این باغ و بوستان صائب به باغبان جگر داغدار می‌ماند