صائب تبریزی (غزلیات)/نه آسمان سبوکش میخانهی تواند
ظاهر
نه آسمان سبوکش میخانهی تواند | در حلقهی تصرف پیمانهی تواند | |||||
چندان که چشم کار کند در سواد خاک | مردم خراب نرگس مستانهی تواند | |||||
گردنکشان شیشه و افتادگان جام | در زیر دست ساقی میخانهی تواند | |||||
آن خسروان که روز بزرگی کنند خرج | چون شب شود، گدای در خانهی تواند | |||||
ما خود چه ذرهایم، که خورشید طلعتان | با روی آتشین همه پروانهی تواند | |||||
صائب بگو، که پرده شناسان روزگار | از دل تمام گوش به افسانهی تواند |