صائب تبریزی (غزلیات)/ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم
ظاهر
ما گل به دست خود ز نهالی نچیدهایم | در دست دیگران گلی از دور دیدهایم | |||||
چون لاله، صاف و درد سپهر دو رنگ را | در یک پیاله کرده و بر سر کشیدهایم | |||||
نو کیسهی مصیبت ایام نیستیم | چون صبحدم هزار گریبان دریدهایم | |||||
روی از غبار حادثه درهم نمیکشیم | ما ناف دل به حلقهی ماتم بریدهایم | |||||
دل نیست عقدهای که گشاید به زور فکر | بیهوده سر به جیب تامل کشیدهایم | |||||
امروز نیست سینهی ما داغدار عشق | چون لاله ما ز صبح ازل داغدیدهایم | |||||
از آفتاب تجربه سنگ آب میشود | ما غافلان همان ثمر نارسیدهایم | |||||
صائب ز برگ عیش تهی نیست جیب ما | چون غنچه تا به کنج دل خود خزیدهایم |