صائب تبریزی (غزلیات)/عمری است حلقهی در میخانهایم ما
ظاهر
عمری است حلقهی در میخانهایم ما | در حلقهی تصرف پیمانهایم ما | |||||
از نورسیدگان خرابات نیستیم | چون خشت، پا شکستهی میخانهایم ما | |||||
مقصود ما ز خوردن می نیست بی غمی | از تشنگان گریهی مستانهایم ما | |||||
در مشورت اگر چه گشاد جهان ز ماست | سرگشتهتر ز سبحهی صد دانهایم ما | |||||
گر از ستاره سوختگان عمارتیم | چون جغد، خال گوشهی ویرانهایم ما | |||||
از ما زبان خامهی تکلیف کوته است | این شکر چون کنیم که دیوانهایم ما؟ | |||||
چون خواب اگر چه رخت اقامت فکندهایم | تا چشم میزنی به هم، افسانهایم ما | |||||
مهر بتان در آب و گل ما سرشتهاند | صائب خمیرمایهی بتخانهایم ما |